محل تبلیغات شما
پیوند جهالت نهادمند و افراطی‌گری دینی در افغانستان
نویسنده:دکتر محمدشفق خواتی
(منتشرشده در رومه افغانستان ما، چهارشنبه، 12 سرطان 1398)
محمد ار، اندیشمند الجزایری، از جهالت نهادمند در کشورهای اسلامی سخن می‌گوید؛ جهالتی که برخی نهادهای آموزشی دینی و رسانه‌ها به طور نظام‌مند و برنامه‌ریزی‌شده تولید و توزیع می‌کنند. این جهالت نهادمند مدام از اسلام سخن می‌گوید، اما نه از شناخت علمی آن، بلکه تبلیغ و ترویج صورت سخیف و کهنه از اسلام (ار، 1388: 4). این نوع جهالت نهادینه‌شده و تبلیغ دگم‌اندیشانه از اسلام، پایه‌ی اصلی گسترش افراطی‌گری و جزمیت و ظاهرگرایی در افغانستان امروزی است. دانش دینی امروز به صورت فاجعه‌آمیزی در افغانستان افول کرده است. تمام همت متولیان سلسله مدارس دینی در سراسر افغانستان در قالب دارالعلوم»ها و دارالحفاظ»‌ها، جز از بر کردن قرآن و حدیث، چیزی دیگری نیست و تأمل در آن‌چه حفظ می‌کنند، ممنوع و ممتنع است. این مدارس نه در سطحی است که توان و ظرفیت مجتهدپروری داشته باشند و نه انگیزه‌ی آن‌را دارند. امروز فارغان و حتا متولیان درجه‌اول این مدارس نه تنها با آثار فقهی و کلامی سایر جریان‌های فکری و مذهبی هیچ آشنایی ندارند، بلکه حتا با نام و عنوان چند اثر از مؤسس مذهب حنفی یا فقها و متکلمین نسل اول حنفی بیگانه‌اند، اما مدعی تخصص در علم دین و داعیه‌دار پرچم‌داری از مکتب حنفی هستند. در عین حال، اغلب آنان صحیح بخاری و برخی متون حدیثی نه چندان معتبر دیگر را از حفظ هستند. در برابر هر امری که با تبع و سلیقه‌ی این طیف از محصلین علوم دینی خوش نیاید، سریع چندین حدیث را از منابع معتبر و غیرمعتبر دسته‌سوم در تکفیر صدای منتقدِ حتا معتدل، مطرح نموده و به زعم خویش از دین و ایمان مردم محافظت می‌کنند. اما به تعبیر ار، چنین مدارسی نگاهبانان ایمان» نیستند، بل‌که نگاهبانان عقیده‌»‌‌اند. عقیده یعنی مجموعه‌ی باورها، گزاره‌ها، مناسک و آداب و رسومی که طی دوران کودکی با تربیت و فرهنگ در ذهن انسان رسوخ می‌کند، شکلی سفت و سخت دارد و تغییرناپذیر می‌نماید. اما ایمان یعنی پیوندی قلبی با امری بیرون از خود. عقیده ذهن آدمی را تخته‌بند گزاره‌ها و مکتب‌های فکری می‌کند، اما ایمان با آزادی سوژه‌ی انسانی ناسازگار نیست (ار، 1991: 159). 
مدارس دینی کنونی و علمای متولی و فارغ از این مدارس، نگاهبانان عقائد حقه» (ارتدوکسیِ) مخاطبان خود هستند نه نگاهبان ایمان ایشان و آگاهی‌شان از معارف دینی و تاریخ اسلام چنان سطحی و ناچیز است که جز بازتولید جهالت، گسترش خرافات و جهل مرکب، فرآورده‌ای ندارند. مراکز آموزش دینی امروز در مناطق قبایلی پاکستان و برخی مناطق افغانستان درواقع به جای آموزش تعلیمات اسلامی، به پایگاه‌هایی برای تخدیر کودکان و نوجوانان و آموزش عملیات انتحاری بدل شده‌است. گروه‌های سِنی‌ای که جذب چنین مراکزی می‌شوند، اغلب بین سنین 12 تا 20 سال هستند که قبل از جذب‌شدن، آموزش دینی چندانی ندیده‌اند و بعد از جذب‌شدن توسط گروه‌های افراطی نیز به جز مطالبی در باب پاداش‌های جهاد و ثواب عملیات انتحاری، تعلیمات دینی دیگری از فقه یا شریعت به آنان آموزش داده نمی‌شود. بسیاری افرادی که در عملیات‌های انتحاری ناموفق، زنده به دام نیروهای امنیتی افغانستان می‌افتند، از ابتدایی‌ترین آگاهی‌های دینی بی‌بهره‌اند و بسیاری از آنان حتی قرائت حمد و سوره‌ی خود یا احکام اولیه‌ی نماز خود را بلد نیستند. در بازجویی از این افراد، مشخص می‌شود که در طول مدت حضور آنان در مراکز آموزشی مناطق قبایلی پاکستان، از معارف دینی چیزی به آنان آموزش داده نشده‌است و بیشتر اوقات‌ آنان صرف یاد گرفتن چگونگی انجام عملیات انتحاری و کار با وسایل انفجاری گردیده‌است. تحقیقات برخی‌نهادهای بین‌المللی در مورد سواد دینی گروه‌های افراطی و از جمله داعش نیز نشان می‌دهد اکثر اعضای داعش از ساده‌ترین و پایه‌ترین اطلاعات درباره اسلام بی‌بهره‌اند. بر اساس یک تحقیقی که از سوی آسوشیتدپرس صورت گرفته و در آن سه هزار نفر شرکت‌کننده حضور داشته‌اند، از میان سه هزار عضوی که به پرسشنامه‌ای درباره احکام پایه اسلام جواب دادند، ۷۰ درصد هیچ دانشی درباره احکام شریعت نداشتند، ۲۴ درصد در سطح متوسط اطلاع داشتند و تنها ۵ درصد توانستند به سوالات مشخصی درباره احکام عینی اسلام پاسخ دهند. این افراد داعش را الهام‌بخش خود می‌دانند و بر خلاف تصور همگانی، این افراد گرایش دینی ندارند و تقریبا چیزی درباره اصول اولیه اسلام نیز نمی‌دانند و اکثر اعضای داعش تقریبا چیزی از اسلام به گوش‌شان نخورده است. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که علاقه غربی‌ها برای پیوستن به داعش ریشه در از خود بیگانگی فرهنگی و تبعیض دارد نه ریشه در دانش عمیق این افراد از اسلام. تحقیقات دیگری که در این زمینه انجام شده، نشان می‌دهد افرادی که دانش قابل قبولی درباره اسلام و دستورات دینی دارند جذب گروه‌های رادیکال نمی‌شوند 
در میان گروه‌های سلفی و جریان‌های افراطی اگر تحصیل‌کردگانی هم حضور دارند، اغلب فارغ‌التحصیلان رشته‌های فنی هستند و فارغ‌التحصیلان مراکز معتبر دینی و نهادهای آموزش عالی اسلامی، در میان آنان در اقلیت مطلق‌اند. الیور روآ سال‌ها پیش این حقیقت را در اثر و نشر با اسلام‌گراهای دهه‌ی 1360 (به خصوص در میان مجاهدان افغان و عرب‌-افغان‌های حاضر در جهاد افغانستان) دریافته بود (ر. ک. روآ، 1378: 101-112). دیه گو گامبتا و استفن هیرتوگ نیز در یک بررسی برای پاسخ به معمای حضور چشم‌گیر مهندسین در گروه‌های افراطی، لیست 404 نفر از اعضای گروه‌های گوناگون خشونت‌طلب را که متعلق به 30 ملیت و 9 گروه بزرگ اسلام‌گراست، فراهم آورده و به تجزیه‌ و تحلیل پرداخته‌اند. اطلاعات موجود در این منابع نشان‌ می‌دهد که در مجموع حضور مهندسین در میان افراطی‌ها بسیار چشم‌گیراست (Gambetta and Hertog, 2016: 21). زندگی‌نامه‌ی 326 نفر از افرادی که در گروه‌های افراطی و خشونت‌طلب حضور داشتند، و اطلاعات به دست آمده از وضعیت تحصیلی 284 نفر از ایشان، نشان می‌دهد که 26 نفر از آنان تحصیلات پایین‌تر از متوسطه دارند. 65 نفر نیز تا سطح متوسطه تحصیل کرده‌اند و یا تحصیل‌کرده‌ی مدارس دینی بوده‌اند. 196 نفر نیز تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی دارند که برخی تحصیلات خود را تمام نموده و برخی ناتمام گذاشته‌اند. در حدود 37 نفر در کشورهای غربی تحصیل کرده بودند. مجموعا 69 درصد این افراد دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. از میان 196 نفر مورد بررسی، نوع تحصیلات 178 نفر معلوم بوده است که به ترتیب به این شرح است: 78 نفر مهندس، 7 نفر تحصیلات در علوم تجربی، 34 نفر تحصیلات دینی، 14 نفر پزشک، 12 نفر تجارت و اقتصاد، 5 نفر تعلیم و تربیت، ‌28 نفر سایر رشته‌ها و نفر نیز با تحصیلات‌ نامعلوم (Gambetta and Hertog, 2016: 23-25-25). 
میزان جذب مهندسین در گروه‌های افراطی، سه برابر فارغان رشته‌های علوم انسانی است. در تبیین این پدیده، فرض گامبتا و هرتوگ آن است که عامل شناختی در مهندسین و نوع تعلیم و تربیت‌شان، با راست‌گرایی افراطی، ویژگی‌های مشترک دارد: 1. هردو نسبت به یک جامعه‌ی ایده‌آل با نگاه صنف‌گرایانه و مکانیستی می‌نگرند؛ 2. هردو در پی ساده‌سازی هستند و پدیده‌‌های چند عاملی را به یک عامل یا علت ساده نسبت می‌دهند. این نگاه، تاریخ را تعارض بین خوب و بد می‌بیند. بر این اساس، نگره‌ی مونیستی و این‌که برای حل و فصل مسائل تنها یک راه وجود دارد و نیز ساده‌سازی و ساده‌انگاری، ویژگی مشترک بین و راست گرایی افراطی است. در عین حال، علاوه بر ساختار فکری مهندسین، سرخوردگی‌های اجتماعی و محرومیت‌ها و پس‌زمینه‌های اجتماعی آنان را در بسیاری جوامع اسلامی نیز نباید نادیده گرفت (Gambetta and Hertog, 2016: 93). 
بنابراین، مشکلات هویتی به اضافه جهل نسبت به آموزه‌های اصلی مذهب و نقایص فرهنگی و چالش‌های ریشه‌دار اجتماعی در جوامعی مانند افغانستان، زمینه‌ی رشد سلفی‌گری را فراهم و جوانان را در برابر گروه‌هایی سلفی و افراطی مثل داعش ضعیف و ضربه‌پذیر کرده‌است. در طول دو دهه گذشته، دولت افغانستان هیچ برنامه مشخص و قابل اعتنای فرهنگی که بتواند این روند را متوقف کند و به زدودن جهالت نهادینه کمک نماید، نداشته است. امیدواریم به جز تلاش‌های ی، دولت بتواند بر برنامه‌های فرهنگی صلح‌آفرین و معطوف به زدودن ریشه‌های جنگ نیز تمرکز نماید. 
منابع
1. ار، محمد (1388)، بازخوانی و نقد عقل اسلامی»، مصاحبه با هفته‌نامه پگاه حوزه، شماره 262، شهریور ۱۳۸۸، صص4-6. 
2. ار، محمد (1991م)، از اجتهاد به نقد عقل عربی، ترجمه و افزوده‌ها: مهدی خلجی، بیروت-لندن: دارالساقی. 
3. روآ، الیور (1378)، تجربه اسلام ی، ترجمه محسن مدیر شانه‌چی و حسین مطیعی امین، چ1، تهران: انتشارات بین المللی الهدی. 
4. Gambetta Diego & Steffen Hertog, (2016), Engineers of jihad: The Curious Connection between Violent Extremism and Education, Princeton: Princeton University prees.

آیا دولت در مدیریت روند صلح موفق بوده است؟

پیوند جهالت نهادمند و افراطی‌گری دینی در افغانستان

منطق اقتصادی اظهارات معاون وزیر خارجه ایران

دینی ,نفر ,اسلام ,نیز ,آنان ,گروه‌های ,که در ,hertog 2016 ,است که ,از اسلام ,نشان می‌دهد ,پیوند جهالت نهادمند

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tissiphoxy thiaturecar اخبار ارمنستان هامون کدها و سفارشات السا اسپارکل ocurgalsei دل نوشته های یک ظهر تابستانی erengiaga oreracfo Ernest's game